سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان
عکس قطعه سرداران
ایام نگار شهدا

یاران شهدا گمنام امروز : 30
یاران شهدا گمنام دیروز : 3
یاران شهدا گمنام از ابتدا : 274247
تعداد کل یادداشت ها : 82
آخرین بازدید : 102/12/29    
ساعت : 8:45 ص

درباره
شهید گمنام[522]

درپس هربی‏ نشانی نامهاست
زینت تاریخ مـــا گمنــام هاست
::.....:::...::***::....:::.....::
این وبلاگ مختص شهدای گمنــــــام (بخوانید نـــــــــامدار) می باشد امید است به مدد شهدای گمنــام قطعه 40 بهشت زهرا س تهران (سرداران بی پلاک) ادامه دهنده راه شهـــــدا باشیم
ویرایش
شهید نوا
امکانات
کارنامه عملیات ها
جنگ دفاع مقدس
همسنگران شهدا
ابر برچسب ها
شهدا ، شهید ، شهادت ، پنج شنبه ها با شهدا ، پلاک 40 ، سرداران بی پلاک ، سرداران شهید ، جبهه ، جهاد مقدس ، دفاع مقدس ، شهدای گمنام ، شهید گمنام ، جنگ ، بسیج ، خاکریز ، لبخندهای خاکی ، شهیدانه ، شهیده ، قطعه 40 ، شعر ، سرداران بی پلاک ، شهدای کربلا ، آرزوی شهادت ، ایستگاه شهدا ، نیم پلاک ، لبخند ، امام شهدا ، ایثار ، پلاک 40 ، تفحص ، خاطرات شهدا ، روایتگران جنگ ، شهدای عرفه ، شهدای غدیر ، شهدای انقلاب ، شهدای بسیج ، خاکریز ، کرامات شهدا ، گردان ، لاله ، قطعه 40 شهدای گمنام ، قهرمان ، شهدای نامدار ، شهید سادات ، طلائیه ، عباس بابایی ، عکس ، عکس شهدا ، عملیات ، فرماندهان جنگ ، فرماندهان شهید ، فرهنگ شهادت ، فکه ، داغ ، در باغ شهادت ، شلمچه ، سنگر ، شهدای سادات ، زائران شهدا ، سایت ، سرداران آسمانی ، راهیان نور ، راویان جبهه ، رسمی ، خاطره از شهدا ، خاکیان افلاکی ، خاطرات ، جان برکف ، جانباز ، جاوید الاثر ، پلاک خاکی ، ÷لاک 40 ، آزاده ، ائمه اطهار ع ، از خود گذشتگی ، اسیر ، امام خامنه ای ، هور ، هویزه ، وصیت نامه شهدا ، کربلای 5 ، لبخندهای خاکی ، محرم ، مراسم ، مردان بی ادعا ، معنوی ، مقر ،

این خاطره را شهید حجت الاسلام سید علی اندرزگو برای آزاده و شهید حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر ابوترابی نقل کرده اند:

شهید سیدعلی اندرزگو یک بار مجبور شدیم به صورت قاچاقی از طریق مشهد به افغانستان برویم. بین راه روخانه ی وسیع و عمیقی وجود داشت که ما خبر نداشتیم.آب موج می زد بر سر ما ومن دیدم با زن وبچه نمی توانم عبور کنم. راه بر گشت هم نبود ، چون همه جا در ایران دنبال من بودند. همان جا متوسل به وجود آقا امام زمان- عجل الله فرجه- شدیم. نمی دانم چه طور توسل پیدا کردیم.گفتیم: «آقا! این زن و بچه توی این بیابان غربت امشب در نمانند، آقا! اگر من مقصرم این ها تقصیری ندارند.»

در همان وقت اسب سواری رسید و از ما سوال کرد این جا چه می کنید؟گفتم می خواهیم از آ ب عبور کنیم. بچه را بلند کرد و در سینه ی خودش گرفت. من پشت سراو، خانم هم پشت سر من سوار شد. ایشان با اسب زدند به آب ؛ در حالی که اسب شنا می کرد راه نمی رفت.آن طرف آب ما را گذاشتند زمین وتشریف بردند.

من سجده ی شکری به جا آوردم و درهمان حال گفتم بهتر [است] از او بیشتر تشکر کنم. از سجده بر خاستم دیدم اسب سوار نیست ورفته است. در همین حال به خودم گفتم لباس هایمان را دربیاوریم تا خشک شود. نگاه کردیم دیدیم به لباس هایمان یک قطره آب هم نپاشیده [است] ! به کفش ولباس وچادر همسرم نگاه کردم دیدم خشک است. دو مرتبه بر سجده ی شکر افتادم و حالت خاصی به من دست داد.






برچسب ها : شهدا  , شهید  , شهادت  , پنج شنبه ها با شهدا  , پلاک 40  , کرامات شهدا  ,

      

خطاب به غواصان خط شکن در عملیات والفجر8 گفت: باید از همین الان کمربندها را محکم ببندید، بند پوتین هایتان را محکم کنید، فشنگ اسلحه هایتان آماده باشد. تجهیزات را به بدن هایتان محکم ببندید، خیلی قبراق آماده ی عملیات باشید ...

برادران جنگ بدون تلفات، زخمی، شهید اصلاً معنا ندارد. در قاموس جنگ سختی، خستگی، تشنگی یک واقعیت و جزء لاینفک جنگ است.
برادران بدانید هر چه هست از جانب خداست. به انسانهای مومن اگر مصیبتی می رسد آن را از جانب خدا می دانند. انا لله و اناالیه راجعون. دیگر هیچ گونه ناراحتی و جزع و فزعی ندارد، بلکه باید دنبال این باشیم که تکلیف مان را انجام دهیم.
برادرانی که در جمع ما هستند و قبلا زخمی شده اند می دانند برای مومنین زخم برداشتن در جنگ هیچ احساس درد و ناراحتی ندارد. چون این مصیبت از جانب خداست.

خود من برای شما بگویم که وقتی زخمی شدم خدا شاهد است تا بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم هیچ احساس درد نکردم، این بسته به دین و ایمان خود شما دارد. استغفرالله، البته من این حرف را قربه الی الله زدم و گرنه قصد گفتنش را نداشتم. افراد امام حسین(علیه السلام) موقعی که زخم شمشیر به آنها وارد گردید: الم مس الحدید" سختی و زخم آنها را اصلاً احساس نمی کردند، اینها چیزی نیست جز از جانب خدا، پس"اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون"، گروهان شما هم خط شکن است و هم غواص. این خط باید با حول و قوه خداوند گرفته شود و اگر مشکلی پیش آمد حتی شما آقای قربانی (خطاب به فرمانده گردان) باید لباس غواصی بپوشید و کارتان را با غواصی ادامه دهید.

این خط باید بشکند، اینجا مرز بین اسلام و کفر است. ما همه می رویم آن طرف آب، خودم هم می روم آن طرف، اگر چه قاعده ی لطف خدا این طور نیست. اما ما نباشیم ببینیم به حال جنگ و انقلاب و امام و خدای نکرده چه می آید.

نصر وعده ی حتمی خداست، خیلی محکم دندانها را روی هم بفشارید:
"اشداء علی الکفار رحماء بینهم." بین خودتان مهربان باشید سمت چپ ما بچه های ترک و سمت راست بچه های مشهد هستند، باید بین ما الفت باشد، مهربانی و علاقه باشد، دست به دست هم می دهیم تا ان شاء الله دشمن خدا و انسانیت و اسلام را سرنگون کنیم. همه ی ما رزمندگان اسلام هستیم، برای خدا می جنگیم و تو و من، لشکر امام حسین(علیه السلام) و اینها در کارتان نباشد. احساس برتری یا افزون طلبی را کنار بگذاریم،چون همه ی ما رزمنده ی الهی هستیم."

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خاطره ای از شهید حاج حسین خرازی/ شور عاشقی/ص45-46






برچسب ها : شهدا  , خاکریز  , جنگ  , شهید  , شهادت  , پنج شنبه ها با شهدا  , شهید گمنام  , پلاک 40  , شهدای گمنام  , کرامات شهدا  ,