عروس و داماد هنوز یک ماه از ازدواجشان نگذشته بود که آمده بودند جبهه.داماد سنگری شده بود و عروس در پشتیبانی و امداد فعالیت می کرد.

محل اسکانشان هتل هلال بود.ساختمانی در جاده ی آبادان -خرمشهر که مدام در تیررس خمپاره و توپ قرار داشت.

شنیدیم فقط یک پتو دارند که وسط اتاق پهن می کنند و می نشینند اما برای خواب چیزی ندارند.یک پتو برداشتیم و رفتیم در اتاقشان.آمدند دم در ولی پتو را قبول نکردند.

گفتند:"ببرید برای رزمنده ها".اصرار کردیم، گفتند:"نه،ما به آنچه داریم قانع هستیم".

ـــــــــــــــــــــــــــــ

راوی:خانم زهرا محمودی /ستاره های بی نشان/ج3/ص24و25






برچسب ها : شهدا  , شهید  , شهادت  , پنج شنبه ها با شهدا  , پلاک 40  , شهیده  , شهدای گمنام  ,