سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان
عکس قطعه سرداران
ایام نگار شهدا

یاران شهدا گمنام امروز : 15
یاران شهدا گمنام دیروز : 3
یاران شهدا گمنام از ابتدا : 274232
تعداد کل یادداشت ها : 82
آخرین بازدید : 102/12/29    
ساعت : 6:30 ص

درباره
شهید گمنام[522]

درپس هربی‏ نشانی نامهاست
زینت تاریخ مـــا گمنــام هاست
::.....:::...::***::....:::.....::
این وبلاگ مختص شهدای گمنــــــام (بخوانید نـــــــــامدار) می باشد امید است به مدد شهدای گمنــام قطعه 40 بهشت زهرا س تهران (سرداران بی پلاک) ادامه دهنده راه شهـــــدا باشیم
ویرایش
شهید نوا
امکانات
کارنامه عملیات ها
جنگ دفاع مقدس
همسنگران شهدا
ابر برچسب ها
شهدا ، شهید ، شهادت ، پنج شنبه ها با شهدا ، پلاک 40 ، سرداران بی پلاک ، سرداران شهید ، جبهه ، جهاد مقدس ، دفاع مقدس ، شهدای گمنام ، شهید گمنام ، جنگ ، بسیج ، خاکریز ، لبخندهای خاکی ، شهیدانه ، شهیده ، قطعه 40 ، شعر ، سرداران بی پلاک ، شهدای کربلا ، آرزوی شهادت ، ایستگاه شهدا ، نیم پلاک ، لبخند ، امام شهدا ، ایثار ، پلاک 40 ، تفحص ، خاطرات شهدا ، روایتگران جنگ ، شهدای عرفه ، شهدای غدیر ، شهدای انقلاب ، شهدای بسیج ، خاکریز ، کرامات شهدا ، گردان ، لاله ، قطعه 40 شهدای گمنام ، قهرمان ، شهدای نامدار ، شهید سادات ، طلائیه ، عباس بابایی ، عکس ، عکس شهدا ، عملیات ، فرماندهان جنگ ، فرماندهان شهید ، فرهنگ شهادت ، فکه ، داغ ، در باغ شهادت ، شلمچه ، سنگر ، شهدای سادات ، زائران شهدا ، سایت ، سرداران آسمانی ، راهیان نور ، راویان جبهه ، رسمی ، خاطره از شهدا ، خاکیان افلاکی ، خاطرات ، جان برکف ، جانباز ، جاوید الاثر ، پلاک خاکی ، ÷لاک 40 ، آزاده ، ائمه اطهار ع ، از خود گذشتگی ، اسیر ، امام خامنه ای ، هور ، هویزه ، وصیت نامه شهدا ، کربلای 5 ، لبخندهای خاکی ، محرم ، مراسم ، مردان بی ادعا ، معنوی ، مقر ،

چشم‏هایش پُرِ از اشک شد ...

دو هفته پیش شهید کاظمى پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: یکى این‏که دعا کنید من روسفید بشوم، دوم این‏که دعا کنید من شهید بشوم. گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهاى مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همه‏تان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزى که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایسته‏ى شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتى این جمله را گفتم، چشم‏هاى شهید کاظمى پُرِ اشک شد، گفت: ان‏شاءاللَّه خبر من را هم به‏تان بدهند!
فاصله‏‌ى بین مرگ و زندگى، فاصله‏ى بسیار کوتاهى است؛ یک لحظه است. ما سرگرم زندگى هستیم و غافلیم از حرکتى که همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات مى‏کنند؛ هر کسى یک طور؛ بعضى‏ها واقعاً روسفید خدا را ملاقات مى‏کنند، که احمد کاظمى و این برادران حتماً از این قبیل بودند؛ اینها زحمت کشیده بودند.
ما باید سعى‏مان این باشد که روسفید خدا را ملاقات کنیم؛ چون از حالا تا یک لحظه‏ى دیگر، اصلاً نمى‏دانیم که ما از این مرز عبور خواهیم کرد یا نه؛ احتمال دارد همین یک ساعت دیگر یا یک روز دیگر نوبتِ به ما برسد که از این مرز عبور کنیم. از خدا بخواهیم که مرگ ما مرگى باشد که خود آن مرگ هم ان‏شاءاللَّه مایه‏ى روسفیدى ما باشد.
ان‏شاءاللَّه خدا شماها را حفظ کند.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم تشییع پیکرهاى فرماندهان سپاه

تیتر خبرها در روز عرفه این بود"تحقق آرزوی شما"

سردار احمد کاظمی، به همراه جمعی از فرماندهان سپاه پاسداران، روز نوزدهم دی ماه سال 1384 و در آستانه روز عرفه، در حادثه سقوط هواپیمای جت فالکون به شهادت رسیدند.

فرازهایی از وصیت‌نامه شهید احمد کاظمی:

 "خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده... هر موقع آماده می‌شوم چند کلمه‌ای بنویسم، آن‌قدر حرف دارم که نمی‌دانم کدام را بنویسم. از درد دنیا، از دوری شهدا، از سختی زندگی دنیایی... راستی چه بگویم؟ سینه‌ام از دوری دوستان سفر کرده، از درد دیگر تحمل ندارد. خداوندا! تو کمک کن. چه کنم، فقط و فقط به امید و لطف حضرت تو امیدوار هستم..."

وبهانه ای بود ، این هواپیما برای"پرواز"






برچسب ها : شهدا  , شهید  , شهادت  , پنج شنبه ها با شهدا  , شهدای عرفه  , پلاک 40  , امام شهدا  , آرزوی شهادت  ,

      

بعد از جنگ هر وقت که می توانست، گروهی را جمع می کرد و می برد زیارت مناطق عملیاتی.

سال 79توی طلائیه بود که صحبت های سردار باقرزاده را شنید:" ما اجساد شهدا رو تفحص می کنیم، کاش کسانی هم سیره اونها رو تفحص کنن."

تکانی خورد. فعالیت های فردی اش را منسجم کرد و با جمعی از طلبه ها گروه تفحص سیره شهدا ( موسسه روایت سیره شهدا) را در قم راه انداخت؛ بدون هیچ وابستگی دولتی.
برگزاری جلسات لاله پژوهی،تربیت راوی دفاع مقدس و شهدا، تبلیغ فرهنگ جهاد و شهادت و... بخشی از کارهای این گروه بود.

________________

خاطره ای از علمدار روایتگری شهید عبدالله ضابط






برچسب ها : شهدا  , جهاد مقدس  , شهید  , شهادت  , جبهه  , شهیدانه  , آرزوی شهادت  , لاله  , در باغ شهادت  , روایتگران جنگ  ,

      

به مطالعه بسیار علاقمند بود. گاهی حتی از خرج های ضروری اش چشم پوشی می کرد و هر چه می توانست کتاب می خرید.
15-16 سالش که بود، مشتری چند مجله ی مذهبی قم شد.

سال 52 با همین کتاب ها و مجله ها یک کتابخانه ی کوچک داخل خانه راه انداخت.

اسمش را هم گذاشت "حضرت حر".
کتاب ها درباره ی زندگی ائمه ی اطهار(علیهم السلام) و موضوعات دینی بود. آنها را به هم سن و سال های خودش امانت می داد.

___________

خاطره ای از سردار شهید سید کاظم نائینی، امتداد 9 ، ص 10


امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند: رشد علم ، نشر آن است.






برچسب ها : شهدا  , شهید  , شهادت  , پنج شنبه ها با شهدا  , پلاک 40  , سرداران شهید  , آرزوی شهادت  , نیم پلاک  ,