وقتی به شهید برونسی میگفتند بروسلی

بارها توی رادیوی عراقی اسمش را با غیظ می آوردند و کلی ناسزا می گفتند.
برای سرش هم جایزه گذاشته بودند.
توی یکی از عملیاتها، چهار، پنج تا شهید و زخمی از گردان عبدالله افتادند دست دشمن.
شب نشستیم پای رادیو عراق.

همان اول اخبار، گوینده با آب و تاب گفت: تیپ عبدالله به فرماندهی بروسلی تارومار شد.

تا این را شنیدیم، دوتایی زدیم زیر خنده.
دنباله وراجی شان از کشتن بروسلی گفتند و دروغهای شاخ دار دیگه.
حاجی بلند می خندید.

بهش گفتم: پس من برم بگم برات حلوا درست کنن..

حاجی هم خندید و گفت: منم باید برم به مسئول لشکر بگم دیگه من فرمانده گردان نیستم. فرمانده تیپم.
سپس قیافه جدی به خودش گرفت و گفت:" یک گلوله روش نوشته برونسی، فقط اون گلوله میاد می خوره به پیشانی زندگی من. هیچ گلوله دیگه ای نمیاد. مطمئن مطمئنم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خاطراتی از شهید عبدالحسین برونسی






برچسب ها : شهدا  , دفاع مقدس  , جهاد مقدس  , شهید  , شهادت  , پنج شنبه ها با شهدا  , بسیج  , پلاک 40  , سرداران بی پلاک  , اسیر  , آزاده  ,