بچه های «کربلای 5» درشب شروع این عملیات ، از خدا بهشت را طلب نمی کردند ، شعارشان این بود: «کربلا، کربلا، ما داریم می آییم». شاید هم الان کربلا باشند شهدا ، شاید هم پیش حسین علیه السلام . هر کجا هستند آنچه بر پاست، بساط عزاست. حتی آن سوی هستی، امروز جز این قصه نیست؛ «باز این چه شورش است که در خلق عالم است».
از بس قشنگ می گفتند:«هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله» ، که نمی شود از محرم نوشت و یادی از شهدا نکرد. شهدای ما شهادت نامه شان را درهمین شب های محرم، به امضای سیدالشهدا می رساندند. شهادت، حاجت شهدای ما بود از امام حسین علیه السلام . حاج قاسم بارها حاجت روا شده و بارها شهادت نامه اش امضا شده. حسین علیه السلام ، بعضی ها را چند بار می برد؛ آهسته و پیوسته می برد و طولانی تر و عاشقانه تر می کند شهادت شان را.
به هرحال، ما زمینیان هم شهید و شاهد و شاهد شهیدان، می خواهیم یا نه؟! حالیا! شهدا آنقدر برای خون خدا گریه می کردند، که اباعبدالله علیه السلام ، ولو یک بار هم که شده، امضا کند شهادت نامه شان را. تا این امضای سرخ را نمی گرفتند، نمی رفتند. همین که عطر محرم فرا می رسد، شهدا دل ما را می برند به شب های عملیات. به اشک های خداحافظی. به شانه های لرزان همسنگران. به فصل گرم حلالیت. زمانه «یا زیارت یا شهادت». محرم، بهار خون است و مگر نه آنکه شهدای ما در موسم عاشورای جبهه ها، دل به نسیم کربلا بسته بودند.
یاد زیارت عاشورایی که می خواندند به خیر!
نمی دانم جای آنها میان ما خالی است، یا جای ما میان آنها...
برچسب ها : شهدا , شهید , شهادت , محرم , کربلای 5 ,