خطاب به غواصان خط شکن در عملیات والفجر8 گفت: باید از همین الان کمربندها را محکم ببندید، بند پوتین هایتان را محکم کنید، فشنگ اسلحه هایتان آماده باشد. تجهیزات را به بدن هایتان محکم ببندید، خیلی قبراق آماده ی عملیات باشید ...
برادران جنگ بدون تلفات، زخمی، شهید اصلاً معنا ندارد. در قاموس جنگ سختی، خستگی، تشنگی یک واقعیت و جزء لاینفک جنگ است.
برادران بدانید هر چه هست از جانب خداست. به انسانهای مومن اگر مصیبتی می رسد آن را از جانب خدا می دانند. انا لله و اناالیه راجعون. دیگر هیچ گونه ناراحتی و جزع و فزعی ندارد، بلکه باید دنبال این باشیم که تکلیف مان را انجام دهیم.
برادرانی که در جمع ما هستند و قبلا زخمی شده اند می دانند برای مومنین زخم برداشتن در جنگ هیچ احساس درد و ناراحتی ندارد. چون این مصیبت از جانب خداست.
خود من برای شما بگویم که وقتی زخمی شدم خدا شاهد است تا بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم هیچ احساس درد نکردم، این بسته به دین و ایمان خود شما دارد. استغفرالله، البته من این حرف را قربه الی الله زدم و گرنه قصد گفتنش را نداشتم. افراد امام حسین(علیه السلام) موقعی که زخم شمشیر به آنها وارد گردید: الم مس الحدید" سختی و زخم آنها را اصلاً احساس نمی کردند، اینها چیزی نیست جز از جانب خدا، پس"اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون"، گروهان شما هم خط شکن است و هم غواص. این خط باید با حول و قوه خداوند گرفته شود و اگر مشکلی پیش آمد حتی شما آقای قربانی (خطاب به فرمانده گردان) باید لباس غواصی بپوشید و کارتان را با غواصی ادامه دهید.
این خط باید بشکند، اینجا مرز بین اسلام و کفر است. ما همه می رویم آن طرف آب، خودم هم می روم آن طرف، اگر چه قاعده ی لطف خدا این طور نیست. اما ما نباشیم ببینیم به حال جنگ و انقلاب و امام و خدای نکرده چه می آید.
نصر وعده ی حتمی خداست، خیلی محکم دندانها را روی هم بفشارید:
"اشداء علی الکفار رحماء بینهم." بین خودتان مهربان باشید سمت چپ ما بچه های ترک و سمت راست بچه های مشهد هستند، باید بین ما الفت باشد، مهربانی و علاقه باشد، دست به دست هم می دهیم تا ان شاء الله دشمن خدا و انسانیت و اسلام را سرنگون کنیم. همه ی ما رزمندگان اسلام هستیم، برای خدا می جنگیم و تو و من، لشکر امام حسین(علیه السلام) و اینها در کارتان نباشد. احساس برتری یا افزون طلبی را کنار بگذاریم،چون همه ی ما رزمنده ی الهی هستیم."
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاطره ای از شهید حاج حسین خرازی/ شور عاشقی/ص45-46
برچسب ها : شهدا , خاکریز , جنگ , شهید , شهادت , پنج شنبه ها با شهدا , شهید گمنام , پلاک 40 , شهدای گمنام , کرامات شهدا ,