سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان
عکس قطعه سرداران
ایام نگار شهدا

یاران شهدا گمنام امروز : 35
یاران شهدا گمنام دیروز : 32
یاران شهدا گمنام از ابتدا : 276317
تعداد کل یادداشت ها : 82
آخرین بازدید : 103/2/29    
ساعت : 10:17 ع

درباره
شهید گمنام[522]

درپس هربی‏ نشانی نامهاست
زینت تاریخ مـــا گمنــام هاست
::.....:::...::***::....:::.....::
این وبلاگ مختص شهدای گمنــــــام (بخوانید نـــــــــامدار) می باشد امید است به مدد شهدای گمنــام قطعه 40 بهشت زهرا س تهران (سرداران بی پلاک) ادامه دهنده راه شهـــــدا باشیم
ویرایش
شهید نوا
امکانات
کارنامه عملیات ها
جنگ دفاع مقدس
همسنگران شهدا
ابر برچسب ها
شهدا ، شهید ، شهادت ، پنج شنبه ها با شهدا ، پلاک 40 ، سرداران بی پلاک ، سرداران شهید ، جبهه ، جهاد مقدس ، دفاع مقدس ، شهدای گمنام ، شهید گمنام ، جنگ ، بسیج ، خاکریز ، لبخندهای خاکی ، شهیدانه ، شهیده ، قطعه 40 ، شعر ، سرداران بی پلاک ، شهدای کربلا ، آرزوی شهادت ، ایستگاه شهدا ، نیم پلاک ، لبخند ، امام شهدا ، ایثار ، پلاک 40 ، تفحص ، خاطرات شهدا ، روایتگران جنگ ، شهدای عرفه ، شهدای غدیر ، شهدای انقلاب ، شهدای بسیج ، خاکریز ، کرامات شهدا ، گردان ، لاله ، قطعه 40 شهدای گمنام ، قهرمان ، شهدای نامدار ، شهید سادات ، طلائیه ، عباس بابایی ، عکس ، عکس شهدا ، عملیات ، فرماندهان جنگ ، فرماندهان شهید ، فرهنگ شهادت ، فکه ، داغ ، در باغ شهادت ، شلمچه ، سنگر ، شهدای سادات ، زائران شهدا ، سایت ، سرداران آسمانی ، راهیان نور ، راویان جبهه ، رسمی ، خاطره از شهدا ، خاکیان افلاکی ، خاطرات ، جان برکف ، جانباز ، جاوید الاثر ، پلاک خاکی ، ÷لاک 40 ، آزاده ، ائمه اطهار ع ، از خود گذشتگی ، اسیر ، امام خامنه ای ، هور ، هویزه ، وصیت نامه شهدا ، کربلای 5 ، لبخندهای خاکی ، محرم ، مراسم ، مردان بی ادعا ، معنوی ، مقر ،

آی قصه قصه قصه ، داد میزنه یه عاشق

میگه شهید آوردند ، بازم گل شقایق

 شهیدایی که بودند همه جوون بی باک

بر گشتن ، ولی اینبار همه بدون پلاک

 پلاک هاشون جا مونده ، گم کردند خیلی آسون

بعضیاشون تو اروند بعضیا هم تو مجنون

 پلاکایی که شاید همه باشن بازیچه

بعضیاشون هنوزم مخفی اند تو شلمچه

 نگاه کنید رو تابوت چقدر قشنگ نوشتن

انگاری رو هر کدوم فقط یه اسم نوشتن

 بزار برم ببینم ، رو تابوتا رو آرام

آخ بمیرم الهی...بازم شهید گمنام

ـــــــــــــــــــــــــــــ

ترکش پست:

گرامی میداریم یاد و خاطره شهدای عرفه و شهید حاج احمد کاظمی را






برچسب ها : شهدا  , شعر  , شهدای عرفه  ,

      

فاو بودیم!
بچه ها سنگر رو گذاشته بودند رو سرشون، که یوسفی گفت:" اومد! ساکت باشین!".
علیرضا، پتویی برداشت و دوید، ایستاد دم در سنگر.
یوسفی دوباره اومد و گفت:" حالا میاد".
لحظه ای گذشت. صدای پای کسی اومد که پیچید داخل راهرو سنگر. سعید برق رو خاموش کرد.
سنگر، تاریک تاریک شد.
صدای پا نزدیکتر شد. کسی داخل سنگر شد. علیرضا داد زد: یا علی (ع) ! و پتو رو انداخت رو سرشو کشیدش وسط سنگر.
بچه ها گفتند:" هورا! و ریختند روش. می دویدن و می پریدن روش!می گفتند:" دیگه برای کسی جشن پتو می گیری؟آقا محمدرضا!".
لحظه ای گذشت؛ اما صدای محمدرضا درنیومد.
سعید برق رو روشن کرد و گفت:" بچه ی مردمو کشتید!".
و بچه ها رو یکی یکی کشید عقب. کسی که زیر پتو بود، تکونی خورد. خسروان گفت:" زنده است بچه ها".
دوباره بچه ها هورا کردند و ریختند روش.جیغ و داد می کردند که محمدرضا داخل سنگر شد.
همه خشکشون زد. نفس ها تو گلوهامون گیر کرد. همه زل زدند به محمدرضا و نمی دونستند چی بگند و چیکار کنند؛ که محمدرضا گفت:" حاج آقا حجتی اومد تو سنگر و شما اینقدر سرو صدا می کنید. از فرمانده هم خجالت نمی کشید!؟".
حرفش تمام نشده بود که همه یه متر رفتند عقب.
چیزی نمانده بود که همه سکته کنیم.
گیج و منگ نگاه هم می کردیم؛ که حاجی از زیر پتو اومد بیرون و از سنگر خارج شد.






برچسب ها : شهدا  , لبخندهای خاکی  ,

      

چند روز قبل از امتحان‏ ها از جبهه می‌آمد، یک صندلی می‏ گذاشت زیر درخت نارنگی وسط حیاط ، آن چند روز را درس می‌خواند و با نمره‌های خوب قبول میشد.

نمره‌هاش هست. تازه با همین وضع توی کنکور هم قبول شد. آن هم دانشگاه امیرکبیر.

یک بار از جبهه که برگشت، گفت: «مادر! تو چه دعایی می‌کنی که من شهید نمیشم‌؟»

از آن به بعد می‌گفتم: «خدایا! راضی‌ام به رضای تو.»

خدا راضی بود پسرم پیش او برود و پیش من نماند.

 شهید که شد، دو بسته از وسایلش را فرستادند برای خانواده‌اش.

یک بسته وسایل شخصی و یک بسته کتاب‌های درسی دبیرستان.

  
 






برچسب ها : شهدا  , شهید  , شهادت  , جبهه  ,

      

بیا از شکفتن حمایت کنیم
و با   لاله
تجدید بیعت کنیم
و اینک شهیدان و میراث خون
و اینک دل ما اسیر جنون
تغافل نصیبان جا مانده ایم
و شرمنده لاله ها مانده ایم
اسیر زمینیم و در بند خویش
و هر روز غافل تر از روز پیش!
سوال شهیدان ز ما روشن است
جوابی نداریم اما به دست!
پس از ما چه کردید،جاماندگان؟
ز فیض شهادت، جداماندگان؟
پس از ما کنار خدا مانده اید؟
هوادار آیینه ها مانده اید؟
پس از ما، شمایان بلا دیده اید؟
و یا جرعه ای زهر نوشیده اید؟
پس از ما به "تزویر" لا گفته اید؟
به پیر حقیقت، "بلی" گفته اید؟
پس از ما،شهید ولایت شدید؟
و یا پیش مرگ امامت شدید؟
پس از ما چه شد عهدتان با علی(ع)؟
چه شد عهدتان با امام و "ولی
بگوئید پاسخ، برای خدا
چه کردید، ای ماندگان، بعد ما؟!
دل ماست شاید، سزاوار تیغ
دریغ و دریغ و دریغ و در
یغ






برچسب ها : شهدا  , دفاع مقدس  , جهاد مقدس  , شهید  , شعر  ,

      

چه گفتی با آقایمان که ما محرمش نبودیم
نکند از ما گله کرده باشی ....
نکند از روزگاری گفتی که ما را با خود برده است ...
نکند ........
امروز خیلی خوشحال بودی مرد ....
تو بودی و حضرت ماه ....
و غیرت دست هایی که در این روزگار بی غیرتی
طاقت اخمی بر صورت آقایش ندارد ....
امروز تو خندیدی و من های های گریستم ..............







برچسب ها : شهدا  , عکس شهدا  , جانباز  , شهید  ,

      
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >