سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان
عکس قطعه سرداران
ایام نگار شهدا

یاران شهدا گمنام امروز : 4
یاران شهدا گمنام دیروز : 86
یاران شهدا گمنام از ابتدا : 279853
تعداد کل یادداشت ها : 82
آخرین بازدید : 103/9/4    
ساعت : 12:18 ص

درباره
شهید گمنام[522]

درپس هربی‏ نشانی نامهاست
زینت تاریخ مـــا گمنــام هاست
::.....:::...::***::....:::.....::
این وبلاگ مختص شهدای گمنــــــام (بخوانید نـــــــــامدار) می باشد امید است به مدد شهدای گمنــام قطعه 40 بهشت زهرا س تهران (سرداران بی پلاک) ادامه دهنده راه شهـــــدا باشیم
ویرایش
شهید نوا
امکانات
کارنامه عملیات ها
جنگ دفاع مقدس
همسنگران شهدا
ابر برچسب ها
شهدا ، شهید ، شهادت ، پنج شنبه ها با شهدا ، پلاک 40 ، سرداران بی پلاک ، سرداران شهید ، جبهه ، جهاد مقدس ، دفاع مقدس ، شهدای گمنام ، شهید گمنام ، جنگ ، بسیج ، خاکریز ، لبخندهای خاکی ، شهیدانه ، شهیده ، قطعه 40 ، شعر ، سرداران بی پلاک ، شهدای کربلا ، آرزوی شهادت ، ایستگاه شهدا ، نیم پلاک ، لبخند ، امام شهدا ، ایثار ، پلاک 40 ، تفحص ، خاطرات شهدا ، روایتگران جنگ ، شهدای عرفه ، شهدای غدیر ، شهدای انقلاب ، شهدای بسیج ، خاکریز ، کرامات شهدا ، گردان ، لاله ، قطعه 40 شهدای گمنام ، قهرمان ، شهدای نامدار ، شهید سادات ، طلائیه ، عباس بابایی ، عکس ، عکس شهدا ، عملیات ، فرماندهان جنگ ، فرماندهان شهید ، فرهنگ شهادت ، فکه ، داغ ، در باغ شهادت ، شلمچه ، سنگر ، شهدای سادات ، زائران شهدا ، سایت ، سرداران آسمانی ، راهیان نور ، راویان جبهه ، رسمی ، خاطره از شهدا ، خاکیان افلاکی ، خاطرات ، جان برکف ، جانباز ، جاوید الاثر ، پلاک خاکی ، ÷لاک 40 ، آزاده ، ائمه اطهار ع ، از خود گذشتگی ، اسیر ، امام خامنه ای ، هور ، هویزه ، وصیت نامه شهدا ، کربلای 5 ، لبخندهای خاکی ، محرم ، مراسم ، مردان بی ادعا ، معنوی ، مقر ،

تا نزدیکی غروب دو شهید کشف شده بود.

داشتیم کار را تعطیل می کردیم که صدای " الله اکبر" بچه ها بلند شد.

پلاک شهید در دستش بود.


نمی دانم چه شد که نیاز ما به یک تابوت برای انتقال پیکر سالم و مطهرش، غلغله ای در منطقه به پا کرد.

خبر به همه یگانهای مستقر در طلائیه رسید و عاشورایی به پا شد و صدای "حسین حسین (ع)" بود که فضای طلائیه را پر کرد و تابوتی که در جاده تشییع می شد.

از آن طرف، کاروانی از بوشهر با خرید خطر ماندن و گرفتار آب شدن ، دل به دریا زده و وارد طلائیه شده بود.

راوی بی خبر از همه جا خطاب به شهدا می گوید:" ای صاحبان این سرزمین، ما از راه دور مهمان شماییم. ما سختی راه را به جان خریده ایم؛ چرا به استقبال ما نمی آیید."

حال و هوای بچه ها و فریاد گریه آنها، او را متوجه تابوت حامل شهید محمد نصر می کند که روی دوش بچه های تفحص در حال حرکت است.

او با گریه گفت:" ای زائران شهدا، شهدا هم به استقبال آمدند."

اتوبوس ایستاد و کاروان" حسین حسین(ع)" گویان به سوی پیکر شهید محمد نصر آمدند.. چه روزی بود ! در دل صحرایی که تا چند لحظه پیش هیچ کس در آن نبود، چه جمعیتی حرکت می کرد






برچسب ها : شهدا  , جنگ  , شهید  , شهادت  , جبهه  , پلاک 40  , تفحص  , شهدای گمنام  , زائران شهدا  , طلائیه  , هویزه  , هور  , فکه  , شلمچه  ,

      

بوی عجیبی بود. عطری خوش،فضای طلائیه را پر کرده بود.

رفتیم داخل حسینیه. بو بیشتر شد. ضریح شهدای گمنام انگار منشا این عطرافشانی بود.

ضابط داشت مست می شد! حال خودش را نمی فهمید.

رفتیم به طرف سه راه شهادت.

غروب خورشید، تماشایی بود. آنجا هم این عطر، شدت می گرفت.

صبح فردا این رایحه، قطع شد.

سردار باقرزاده که آمد جریان را برای او تعریف کردیم.

با تعجب گفت: من این عطر را از فکه تعقیب می کنم!

حاج عبدالله، کیسه جامهری اش را آورد. همان خاکی که از جمجمه چند شهید در آن جمع کرده بود.

گفت :نفس بکش.

گرفتم جلوی صورتم.همان عطر ، دوباره مشامم را آکنده کرد.

__________

خاطره ای از علمدار روایتگری شهید عبدالله ضابط






برچسب ها : شهدا  , جنگ  , شهید  , شهادت  , جبهه  , سرداران بی پلاک  , پلاک 40  , سرداران شهید  ,

      

تصمیم گرفتیم در مردم ایجاد انگیزه کنیم.

خواهرانی که اطلاعات بیشتری از قرآن و نهج البلاغه داشتند، آیه ها، خطبه ها و احادیثی که مربوط به ایمان، مبرازه و جهاد بود جمع آوری کردند.

 مطالب را با خط خوش نوشتیم و به دیوارهای سطح شهر چسباندیم.

جزوه های کوچکی درست کردیم و در آن از سوابق سران رژیم بعث عراق و اهداف آن ها از تجاوز به کشورمان نوشتیم.

این بهترین کاری بود که در آن موقعیت به ذهنمان می رسید.

ـــــــــــــــــــــــــــــ

راوی:همسر شهید حسن باقری/ ستاره های بی نشان / ج 2 / ص19

امام خمینی(ره):
ملتی که بانوانش در میدان های جنگ با ابر قدرتها و با مواجه شدن با قوای شیطانی قبل از مردها در این میدان ها حاضر شده اند، پیروز خواهد شد. ملتی که شهید در راه اسلام، هم از بانوان دارد و هم از مردها و شهادت را هم بانوان طلب می کنند و هم مردها، آسیب نخواهد دید.






برچسب ها : شهدا  , جنگ  , شهید  , شهادت  , پنج شنبه ها با شهدا  , سرداران بی پلاک  , پلاک 40  ,

      

از بی بند و باری بیزار بود. حجاب و حیای بالایی داشت.می گفت:"بدم می آید از دخترهایی که بین راه معطل می کنند تا مدرسه پسرانه تعطیل شود و همدیگر را ببینند."
روزی که قرار بود فرح،برای بازدید به مدرسه شان برود،توی دفترچه اش نوشته بود:"گفته اند هر کس حجابش را بر ندارد یا در مراسم شرکت کنند، از انضباتش کم می شود یا او اخراج می کنند. با این حال من به هیچ قیمتی در این مراسم شرکت نخواهم کرد.حتی اگر مرا اخراج کنند".

ــــــــــــــــــــــــــــ

خاطره ای از شهیده فهیمه سیاری/ پرنده ای در عرش /ص50 و 51

امام علی(علیه السلام):
پوشیدگی زن او را شاداب تر و زیبایی اش را پایدارتر می کند.






برچسب ها : شهدا  , جنگ  , شهید  , شهادت  , جبهه  , پنج شنبه ها با شهدا  , ÷لاک 40  ,

      

خطاب به غواصان خط شکن در عملیات والفجر8 گفت: باید از همین الان کمربندها را محکم ببندید، بند پوتین هایتان را محکم کنید، فشنگ اسلحه هایتان آماده باشد. تجهیزات را به بدن هایتان محکم ببندید، خیلی قبراق آماده ی عملیات باشید ...

برادران جنگ بدون تلفات، زخمی، شهید اصلاً معنا ندارد. در قاموس جنگ سختی، خستگی، تشنگی یک واقعیت و جزء لاینفک جنگ است.
برادران بدانید هر چه هست از جانب خداست. به انسانهای مومن اگر مصیبتی می رسد آن را از جانب خدا می دانند. انا لله و اناالیه راجعون. دیگر هیچ گونه ناراحتی و جزع و فزعی ندارد، بلکه باید دنبال این باشیم که تکلیف مان را انجام دهیم.
برادرانی که در جمع ما هستند و قبلا زخمی شده اند می دانند برای مومنین زخم برداشتن در جنگ هیچ احساس درد و ناراحتی ندارد. چون این مصیبت از جانب خداست.

خود من برای شما بگویم که وقتی زخمی شدم خدا شاهد است تا بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم هیچ احساس درد نکردم، این بسته به دین و ایمان خود شما دارد. استغفرالله، البته من این حرف را قربه الی الله زدم و گرنه قصد گفتنش را نداشتم. افراد امام حسین(علیه السلام) موقعی که زخم شمشیر به آنها وارد گردید: الم مس الحدید" سختی و زخم آنها را اصلاً احساس نمی کردند، اینها چیزی نیست جز از جانب خدا، پس"اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون"، گروهان شما هم خط شکن است و هم غواص. این خط باید با حول و قوه خداوند گرفته شود و اگر مشکلی پیش آمد حتی شما آقای قربانی (خطاب به فرمانده گردان) باید لباس غواصی بپوشید و کارتان را با غواصی ادامه دهید.

این خط باید بشکند، اینجا مرز بین اسلام و کفر است. ما همه می رویم آن طرف آب، خودم هم می روم آن طرف، اگر چه قاعده ی لطف خدا این طور نیست. اما ما نباشیم ببینیم به حال جنگ و انقلاب و امام و خدای نکرده چه می آید.

نصر وعده ی حتمی خداست، خیلی محکم دندانها را روی هم بفشارید:
"اشداء علی الکفار رحماء بینهم." بین خودتان مهربان باشید سمت چپ ما بچه های ترک و سمت راست بچه های مشهد هستند، باید بین ما الفت باشد، مهربانی و علاقه باشد، دست به دست هم می دهیم تا ان شاء الله دشمن خدا و انسانیت و اسلام را سرنگون کنیم. همه ی ما رزمندگان اسلام هستیم، برای خدا می جنگیم و تو و من، لشکر امام حسین(علیه السلام) و اینها در کارتان نباشد. احساس برتری یا افزون طلبی را کنار بگذاریم،چون همه ی ما رزمنده ی الهی هستیم."

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خاطره ای از شهید حاج حسین خرازی/ شور عاشقی/ص45-46






برچسب ها : شهدا  , خاکریز  , جنگ  , شهید  , شهادت  , پنج شنبه ها با شهدا  , شهید گمنام  , پلاک 40  , شهدای گمنام  , کرامات شهدا  ,

      
   1   2   3      >