سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان
عکس قطعه سرداران
ایام نگار شهدا

یاران شهدا گمنام امروز : 33
یاران شهدا گمنام دیروز : 84
یاران شهدا گمنام از ابتدا : 275320
تعداد کل یادداشت ها : 82
آخرین بازدید : 103/2/7    
ساعت : 8:57 ص

درباره
شهید گمنام[522]

درپس هربی‏ نشانی نامهاست
زینت تاریخ مـــا گمنــام هاست
::.....:::...::***::....:::.....::
این وبلاگ مختص شهدای گمنــــــام (بخوانید نـــــــــامدار) می باشد امید است به مدد شهدای گمنــام قطعه 40 بهشت زهرا س تهران (سرداران بی پلاک) ادامه دهنده راه شهـــــدا باشیم
ویرایش
شهید نوا
امکانات
کارنامه عملیات ها
جنگ دفاع مقدس
همسنگران شهدا
ابر برچسب ها
شهدا ، شهید ، شهادت ، پنج شنبه ها با شهدا ، پلاک 40 ، سرداران بی پلاک ، سرداران شهید ، جبهه ، جهاد مقدس ، دفاع مقدس ، شهدای گمنام ، شهید گمنام ، جنگ ، بسیج ، خاکریز ، لبخندهای خاکی ، شهیدانه ، شهیده ، قطعه 40 ، شعر ، سرداران بی پلاک ، شهدای کربلا ، آرزوی شهادت ، ایستگاه شهدا ، نیم پلاک ، لبخند ، امام شهدا ، ایثار ، پلاک 40 ، تفحص ، خاطرات شهدا ، روایتگران جنگ ، شهدای عرفه ، شهدای غدیر ، شهدای انقلاب ، شهدای بسیج ، خاکریز ، کرامات شهدا ، گردان ، لاله ، قطعه 40 شهدای گمنام ، قهرمان ، شهدای نامدار ، شهید سادات ، طلائیه ، عباس بابایی ، عکس ، عکس شهدا ، عملیات ، فرماندهان جنگ ، فرماندهان شهید ، فرهنگ شهادت ، فکه ، داغ ، در باغ شهادت ، شلمچه ، سنگر ، شهدای سادات ، زائران شهدا ، سایت ، سرداران آسمانی ، راهیان نور ، راویان جبهه ، رسمی ، خاطره از شهدا ، خاکیان افلاکی ، خاطرات ، جان برکف ، جانباز ، جاوید الاثر ، پلاک خاکی ، ÷لاک 40 ، آزاده ، ائمه اطهار ع ، از خود گذشتگی ، اسیر ، امام خامنه ای ، هور ، هویزه ، وصیت نامه شهدا ، کربلای 5 ، لبخندهای خاکی ، محرم ، مراسم ، مردان بی ادعا ، معنوی ، مقر ،

رمضان در جبهه ها

ربنای لحظه های افطار، از پایان یک روز روزه داری خبر می داد؛

ربنایی یک تمام وجود رزمندگان مملو از حقانیت آن بود.

بچه ها با اشتیاق فراوان برای نماز مغرب و عشا وضو می گرفتند،

ماشین توزیع غذا به همه چادرها سر می زد و افطاری را توزیع می کرد.

سادگی و صمیمیت در سفره افطارمان موج می زد

و ما خوش حال از اینکه خدا توفیق روزه گرفتن را به ما هدیه داده بود.

سر سفره می نشستیم و بعد از خواندن دعا، با نان و خرما افطار می کردیم .

دعای توسل و زیارت عاشورا هم در این روزها حال و هوای دیگری داشت.

«السلام علیک یا ابا عبدالله» زیارت عاشورا و «یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله» دعای توسل،

به سفره افطار و سحر ما معنویتی می بخشید که غیر قابل توصیف است و همین توشه معنوی و غفلت زدایی ها، رزمندگان را از دیگران ممتاز می کرد.

نمی توانم حال و هوای این لحظه ها را برای شما بیان کنم.

در لشکر 28 سنندج بودم و قرار بود بعد از یک هفته به خانه برگردیم، اما جاذبه این ماه، مرا در کردستان ماندگار کرد.

ماه رمضان، بهترین وزیباترین خاطرات را برای ما در سنگرها آفرید.

برکت دعا درکنار سنگرها، نماز روی زمین خاکی، سحری خوردن کنار آرپی جی و مسلسل، وضو گرفتن با آب سرد، قنوت در دل شب، قیام رو به روی آسمان بی هیچ حجابی که تو را از دیدن محروم کند، گریه بسیجی های عاشق در رکوع و...

همه چیز را برای مهمانی خدا آماده کرده بود.






برچسب ها : شهدا  , شهید  , شهادت  , جبهه  , پنج شنبه ها با شهدا  , پلاک 40  , سرداران شهید  , سنگر  ,

      

هفته ی دوم یه کاغذ آورد خونه و چسبوند به دیوار اتاق.


برنامه ی خودسازی بود که امام سفارش می کردند.
مهدی گفت:" از همین امروز شروع می کنیم".
1-یکی از توصیه ها ورزش بود.صبح ها زود بیدار می شدیم.مهدی پنجره ها رو باز می کرد و دور اتاق می دویدیم و ورزش می کردیم.
2-هر هفته دوشنبه و پنج شنبه روزه می گرفتیم.
3-خرج خونه رو حساب می کردیم، از دو هزار و هشتصد تومن حقوق، دویست تومن موند.مهدی چون مدتی شهردار بود، خانواده های نیازمند رو می شناخت.براشون مایحتاج خرید.
4-برنامه ی بعدی، آموزش رانندگی بود.مهدی تاکید داشت حتما یاد بگیرم.
5-خواندن کتاب های شهید مطهری رو هم شروع کردیم.به خواهرش گفته بود، با هم بخوانیم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

خاطره ای از شهید مهدی باکری /نیمه پنهان ماه ، جلد 6 ، ص18 و 19

 

اگر چنان چه مرد و زن هر دو توجه داشته باشند، با توصیه های خوب، با هم کاری های خوب، با مطرح کردن دین و اخلاق در محیط خانه- آن هم بیشتر از مطرح کردن زبانی، مطرح کردن عملی-این طور یکدیگر را کمک کنند؛ آن وقت زندگی کامل و حقیقتا وافی و شافی خواهد شد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطلع عشق،ص60






برچسب ها : شهدا  , شهید  , شهادت  , پنج شنبه ها با شهدا  , پلاک 40  , سرداران شهید  ,

      

این خاطره را شهید حجت الاسلام سید علی اندرزگو برای آزاده و شهید حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر ابوترابی نقل کرده اند:

شهید سیدعلی اندرزگو یک بار مجبور شدیم به صورت قاچاقی از طریق مشهد به افغانستان برویم. بین راه روخانه ی وسیع و عمیقی وجود داشت که ما خبر نداشتیم.آب موج می زد بر سر ما ومن دیدم با زن وبچه نمی توانم عبور کنم. راه بر گشت هم نبود ، چون همه جا در ایران دنبال من بودند. همان جا متوسل به وجود آقا امام زمان- عجل الله فرجه- شدیم. نمی دانم چه طور توسل پیدا کردیم.گفتیم: «آقا! این زن و بچه توی این بیابان غربت امشب در نمانند، آقا! اگر من مقصرم این ها تقصیری ندارند.»

در همان وقت اسب سواری رسید و از ما سوال کرد این جا چه می کنید؟گفتم می خواهیم از آ ب عبور کنیم. بچه را بلند کرد و در سینه ی خودش گرفت. من پشت سراو، خانم هم پشت سر من سوار شد. ایشان با اسب زدند به آب ؛ در حالی که اسب شنا می کرد راه نمی رفت.آن طرف آب ما را گذاشتند زمین وتشریف بردند.

من سجده ی شکری به جا آوردم و درهمان حال گفتم بهتر [است] از او بیشتر تشکر کنم. از سجده بر خاستم دیدم اسب سوار نیست ورفته است. در همین حال به خودم گفتم لباس هایمان را دربیاوریم تا خشک شود. نگاه کردیم دیدیم به لباس هایمان یک قطره آب هم نپاشیده [است] ! به کفش ولباس وچادر همسرم نگاه کردم دیدم خشک است. دو مرتبه بر سجده ی شکر افتادم و حالت خاصی به من دست داد.






برچسب ها : شهدا  , شهید  , شهادت  , پنج شنبه ها با شهدا  , پلاک 40  , کرامات شهدا  ,

      

عملا با مارکسیست ها درگیر بود؛ البته نه درگیری فیزیکی! بلکه فکری و اعتقادی.

بیشتر وقتشو برای تبلیغ اسلام و زیر سوال بردن افکار ضد دینی و ماتریالیستی میذاشت.

وقتی استادا یه مطلبی می گفتن که باعث ایجاد شبهه و تردید تو اعتقاد بچه ها می شد، شدیدا اعتراض می کرد و ازشون می خواست تو یه جلسه ی علنی باهاش بحث کنن. البته معمولا همه شون یه جوری از چنگش در می رفتن و می گفتن:" ما وقت اضافی نداریم که بشینیم با تو درباره مسائل اعتقادی بحث کنیم".
ولی صادقی یه جمله معروف داشت که برای این جور آدما جواب محکمی بود.

می گفت:" برای هر دانشجو پونصد تومن و برای هر استاد پنج هزار تومن میذارم که یه ساعت پیش همه بچه ها با من بحث کنه؛ اگر توی بحث، من مغلوب شدم، پول وقتی رو که طرف مقابل گذاشته میدم و اگه اون مغلوب شد، ازش هیچ پولی نمی گیرم!".
اون موقع ها این مقدار پول، مبلغ زیادی بود و اگر کسی از مناظره کردن باهاش نمی ترسید؛ ارزش وقت گذاشتن رو داشت!

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

خاطره ای از شهید حجت الاسلام دکتر قاسم صادقی/ فضیلت های ماندگار/ج 8، ص27 و 28

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
اگر خداوند بوسیله تو یک نفر را هدایت کند؛ برای تو بهتر است از دنیا و هر آنچه در آن است.






برچسب ها : شهدا  , شهید  , شهادت  , پنج شنبه ها با شهدا  , پلاک 40  , سرداران شهید  , خاطرات شهدا  ,

      

یه استاد داشتیم که گیر داده بود همه دانشجوها باید کراوات بزنن!

کلی هم تهدید کرده بود که اگه سر امتحان کراوات نزده باشین ازتون نمره کم می کنم.
ولی مصطفی اصلا براش مهم نبود.

واسه همین خیلی راحت بدون کراوات اومد سر جلسه.استاد هم تهدیدشو عملی کرد و ازش 2 نمره کم کرد. شد 18؛ بالاترین نمره!

ـــــــــــــــــــــــــــــ

خاطره ای از شهید مصطفی چمران/ یادگاران، ج 1، ص7






برچسب ها : شهدا  , شهید  , شهادت  , پنج شنبه ها با شهدا  , پلاک 40  , سرداران شهید  ,

      
<      1   2   3   4   5   >>   >